جمعه، آذر ۱۷، ۱۳۸۵

آیینۀ شراب

من اسیر درد،

اون افسانۀ پر کشیدنـــه

من کویر و اون،

به زیبایی خوشه چیدنه

یه شب می شه افسون عطر او
از افسانۀ معبدا میاد

زمین زیر پام آسمون میشه
به مهمونی دل، خدا میاد

گاهی،
.. دوره،

گاهی،
.. قصه های غروره

گاهی،
.. نوره،

گاهی،
.. بارش ابـــــــر دوره

همه هستیه، همه مستیه ...... تو دستای من جام آخرینه
تو خاموشیم، فراموشیم
...... طنین یه آواز دلنشیــــــنه

من اسیر درد،

اون افسانۀ پر کشیدنـــه

من کویر و اون،

به زیبایی خوشه چیدنه

تو افسون چشمای مست او ...... به چشمم شراب آشنا میاد
برام قصـــۀ روشنایـــــــیه
...... که از صبح آیــینه ها میاد

گاهی،
.. دوره،

گاهی،
.. قصه های غروره

گاهی،
.. نوره،

گاهی،
.. بارش ابـــــــر دوره

همه هستیه، همه مستیه ...... تو دستای من جام آخرینه
تو خاموشیم، فراموشیم
...... طنین یه آواز دلنشیــــــنه

من اسیر درد،

اون افسانۀ پر کشیدنـــه

من کویر و اون،

به زیبایی خوشه چیدنه

یه شب می شه افسون عطر او ...... از افسانۀ معبدا میاد
زمین زیر پام آسمون میشـه
...... به مهمونی دل، خدا میاد

گاهی،
.. دوره،

گاهی،
.. قصه های غروره

گاهی،
.. نوره،

گاهی،
.. بارش ابـــــــر دوره

همه هستیه، همه مستیه ...... تو دستای من جام آخرینه
تو خاموشیم، فراموشیم
...... طنین یه آواز دلنشیــــــنه

،.،...... ،.،

عشق در نگاه اول

منم آن که برای تو می میرد
نفسم زخیال تو می گیرد

تویی آن که بهانۀ فردایی
تویی آن که جمال سراپایی

، موج بی آرامم
، اشک بی فرجامم
، خسته از خویشم

، بی تو من می میرم
، بی خبر بگذاری
♪، گر از این بیشم

چه کنم با تو اگر، که مدارا نکنم ...... چه کنم گر غم تو، به تو حاشا نکنم
چه بگویم که مرا، نبود ذوق سخن
...... به که گویم که دلم، شده بیگانه ز من

من و خسته ز خود بودن
من و بی تو نیاسودن

من و این همه تنهایی
غم عشق و شکیبــــایی

تویی آن که بهانۀ فردایی
تویی آن که جمال سراپایی

منم آن که برای تو می میرد
نفسم زخیال تو می گیرد

چه کنم با تو اگر، که مدارا نکنم ...... چه کنم گر غم تو، به تو حاشا نکنم
چه بگویم که مرا، نبود ذوق سخن
...... به که گویم که دلم، شده بیگانه ز من

، موج بی آرامم
، اشک بی فرجامم
، خسته از خویشم

♪، بی تو من می میرم
، بی خبر بگذاری
، گر از این بیشم

♫: این اسم رو خودم انتخاب کردم. نمی دونم اسم این شعرها چیست.
اگر کسی می دونه، با خبر ساختنم رو بسیار سپاس خواهم داشت.
چون بسیار دوستشان داشتم در اینجا نوشتم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام بر نگارنده گرامی
اسم این شعر عشق در نگاه اول است شعری از کتاب ادمها روی پل
متاسفانه اسم نویسنده را نمی دانم . اگر اطلاعاتی به دست امد شمما را مطلع می کنم .
موفق باشید

Esmaeil Khalili گفت...

بسیار سپاسگذارم