The Confession اعترافــــنامـه

اينجا مي خواهم با خود و ديگری سخن بگويم. دریغا نشاید بی سخن گفتگو كرد، یا در ورای کلام سخن گفت؛ چنین است که سخن مي گویم
Here I want to speak with myself and the others. I wish to communicate over the words - which is impossible. Thus I speak

پنجشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۴

No Comment

I've captured this Image from Internet. The original Name was Love.
نگارش Esmaeil Khalili at ۸/۱۲/۱۳۸۴ ۰۳:۲۶:۰۰ قبل‌ازظهر
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
درونمایه ها عاشقانه ها

۱ نظر:

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
۸/۱۲/۱۳۸۴ ۳:۴۲ قبل‌ازظهر

ارسال یک نظر

پیام جدیدتر پیام قدیمی تر صفحهٔ اصلی
اشتراک در: نظرات پیام (Atom)

دگر نشانیها

  • Esmaeil Khalili's Sociological Prologues
  • Another "Esmaeil khalili's Sociological Prologues"
  • بازسازی سـنـت
  • شانه در زلف سخن
  • My G+ Address
  • مشق سینما در فلیکستر

سه تار و پیانو امیر حسین سام و سینا جهان آبادی

<

دنبال کننده ها

درونمایه ها

  • اعترافات (21)
  • عاشقانه ها (21)
  • عـریانی (4)
  • گفتگوی خویشتنی (4)
  • گلایه ها (2)
  • اعترافات، گفت‌وگوی خویشتنی (1)
  • دربارۀ اعتراف (1)
  • دردهای بشری (1)
  • ریزش خاطرات (1)
  • عاشقانه‌ها (1)

بایگانی این گفتگاه Blog Archive

  • ◄  2013 (1)
    • ◄  دسامبر (1)
  • ◄  2012 (2)
    • ◄  نوامبر (2)
  • ◄  2009 (2)
    • ◄  سپتامبر (1)
    • ◄  ژانویهٔ (1)
  • ◄  2008 (2)
    • ◄  مارس (2)
  • ◄  2007 (9)
    • ◄  دسامبر (1)
    • ◄  نوامبر (6)
    • ◄  فوریهٔ (1)
    • ◄  ژانویهٔ (1)
  • ◄  2006 (16)
    • ◄  دسامبر (10)
    • ◄  اکتبر (1)
    • ◄  سپتامبر (1)
    • ◄  ژوئن (2)
    • ◄  فوریهٔ (1)
    • ◄  ژانویهٔ (1)
  • ▼  2005 (1)
    • ▼  نوامبر (1)
      • No Comment
  • ◄  2004 (6)
    • ◄  نوامبر (1)
    • ◄  ژوئن (5)

ســـراغ

به خـانـۀ من اگر آمـدی
برای من
ای مهـــــربان
چراغ بیـاور
و یک دریـچه
که از آن
به ازدحام کوچـۀ خوشبخت بنگرم

دریچه

دریچه
ابیانه،اردیبهشت 1386

ازدحام کوچۀ خوشبخت

ازدحام کوچۀ خوشبخت
ابیانه، اردیبهشت 1386

در پژوهشکده

در پژوهشکده
خرداد 1386

چراغ و خانۀ فروغ

چراغ و خانۀ فروغ
حکایتی است این ماجرای چراغ، از دیوژن تا مولوی و تا فروغ

درباۀ من

  • Esmaeil Khalili
  • Esmaeil Khalili

پیشنهاد

  • Google Chrome
  • این گفتگاه با گوگل کرُم و سپس با فایرفاکس بهتر دیده می شود

بازسازی

وقتی گفتگاه بازسازی سنت ایجاد شد، برای بسیاری غریب نمود و بسیاری نیز سخنش را نارسا یافتند. به گمان خودم حرفم را صریح و ساده گفته بودم. اما انگار بسیاری اوقات فقط برای گمان خودم چنین بوده...
بازسازی سنت، برای من یعنی فهمیدن این که کیستم و فهمیدن کیستی همیشه عبارت از آن است که کیستی را بسازیم. چون هویت یا کیستی، چیزی در آن بیرونها نیست که برویم و کشفش کنیم؛ همانی هستیم که داریم ایجادش میکنیم. برای ساختن کیستی هم ناگزیر از آنیم که گذشته ای داشته باشیم و آن را بفهمیم. می گویند و درست می گویند «کسی که گذشته ندارد، آینده ای هم نخواهد داشت».
حالا این منم که در درون خودم بدین نیاز پی برده ام؛ اما این نیازی که در من شکل گرفته، که نیازی شخصی یا فردی نیست؛ نیازی است که زمانۀ من دارد و من به نسبت حضورم در این زمانه، دارم آن را درمی یابم. من آنقدر هستم که خود را می سازم، که خود را بازمی سازم. بیش از آن و غیر از آن اصلا نیستم. غیر از آن، اگر فکر می کنم که هستم، اشتباه می کنم؛ چون تنها ادای دیگران را درمی آورم؛ پس آنها هستند، نه من!
من هنگامی خواهم توانست عنوان و صفت ِ «بودن» را بر خود داشته باشم، که خویشتن مستقلم را بسازم و بشناسم. من به این می گویم باز سازی سنت؛ آنچه که در من و بر من می گذرد، این است.

مسجد نصیرالملک

مسجد نصیرالملک
شیـراز

آرزو

آرزو
این تصویر و سایر تصاویر این گفتگاه، بجز تصاویری که مشخصاً ذکر شده باشند، از منابع فاقد کپی رایت از تارنما گرفته شده اند
زمینه پنجره عکس. با پشتیبانی Blogger.